سید سامیار جیگرطلاسید سامیار جیگرطلا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

وقتی اومدی بااومدنت دنیا برام یه رنگ دیگه شد

پسر نگو قند عسل بگوووووووووو

فدات بشم که اینقدر تو ماهی الان رو پام نشستی روبروی لپ تاپ داری کشمش میخوری به قول خودت (قاقا)داری تایپ کردن منو نگاه میکنی صبح زود بیدار شدی منم با صدای قشنگت میگی مامان مامان بیدار کردی اگه بیدار نشم چشمامو با دستای کوچولوت باز میکنی وقتی چشمو باز میکنم چشمم به چشمای خوشگل  رنگیت میخوره که انگار ی حموم ه دنیا رنگ ریختن توش بعدش صبحانه مفصل که بهت میدم میری تو اتاقت با اسباب بازیات بازی میکنی یا بی بی انیشتن نگاه میکنی بعدش هرزگاهی میای آشپزخونه میگی به به یعنی مامان داره به به درست میکنه کلی تو حموم با عروسکای بت من و بن تنت تو حموم بازی کردی بعد از حمومم یه شیر می می خوشمزه خوردیو یه خواب پیش دو ساعته رفتی مامانم پای نت از فرصت ا...
4 تير 1391

امروز بهت حسابی خوش گذشت

خیلی خوشحالم چون امروز خیلی بهت خوش گذشت چون علی و زهرا اومدن خونمون مهمونی و با تو کلی بازی کردن وبهتون خیلی خوش گذشترفتید پارکینگ حسابی توپ  بازیو شیطنت کردید مخصوصا تو که خیلی بلایی عیب نداره مهم شاد بودن تو برام از همه چیز باارزش تره تو علیو زهرارو خیلی دوست داری منم خیلی دوستشون دارم ودوست دارم همیشه تو همه مراحل زندگشیون شادو موفق باشن وتو رتبه های بالاتر ببینمشن انشاءالله   ...
27 خرداد 1391

دوران خوش کودکی

  تو شش ماهگی کاملا غلت میزدی ورفتی تو ماه هفتم یواش یواش داشتی سعی میکردی که خودتو هل بدی جلو وچهاردست وپا بری وموفقم شدی خیلی این حرکاتت خوشگل بود وااااای وقتی به چهاردست وپا رفتن افتادی دیگه حریفت نبودیم دست میگرفتی به همه چیزو میکشیدی یا میانداختی تو سر خودت کم کم دست میگرفتی به میزو مبل و می ایستادی ایستادنو که یه هفته تمرین کردی با کمک مبل و میز راه رفتنو تمرین میکردی وبدون کمک ولو میشدی چقدر تا راه بیافتی با سرو صورت نقش زمین میشدی که تو اونجور مواقع انگاری خودمون افتادیم خیلی وحشت میکردیم تا اینکه بعد از چهار ماه تلاش و جهار دستو پا رفتن قدمهاتو برداشتی وتو ١١ ماهگی راه افتادی که راه افتادن همانا و فضولی کردنای تو هم همانا ال...
23 خرداد 1391