عید سال 1390
سامیار عزیزم اولین عید نوروزیت مبارک یه ساعت مونده به لحظه سال تحویل خیلی ناقافل تمام تنت سرخ شد وکهیر زد سریع با بابا بردمت دکتر وگفت قبلش تب داشته گفتم بله گفت روزه اولا گرفته وچیزی نیست سریع خوب میشه نگران نباشید خدا رو شکر چیزی نبود سریع اومدیم خونه گذاشتمت رو زمین تا لباسامو عوض کنم جیغت دراومد و گریه میکردی نگو پسرم داره بزرگ میشه و غلت میزنه غلت زده بودی و سرت خورده بود به میز تلویزیون ودردت گرفته بود الهی الهی سال با ناراحتی و گریه تحویل شد ...
نویسنده :
مهسام
17:13
اولین تجربه
ای قربونت بشه مامان که برای اولینبار سوار تاپو الاکلنگ شدی البته با کمک منو بابا تو این عکس هنوز شش ماهت کامل نشده اولین عیدته که میشه سال ١٣٩٠ منو بابا تصمیم گرفتیم شام بریم فشم رستوران پدر سالار وتورو اونجا بردیم وکلی بازی کردی ...
نویسنده :
مهسام
2:21
اولین نگاه نازت که هیچ وقت از یادم نمیره
وای قربون نگاه کردنت بشم اونقدر پف داشتی که چشات یه خط بیشتر نبود اینجا یه روزه که بدنیا اومدی هنوز بیمارستان میلادیم عمه نازی هم مراقب جفتمون بود ازش تشکر میکنم وزحماتشو هیچ وقت از یاد نمیبرم ...
نویسنده :
مهسام
2:19
17/1/1390 برای اولینبار بهت غدای کمکی دادم
اولین بار بهت فرنی دادم این بار چندمته که داری غدا میخوری ایت سوپه وخیلی هم با اشتها میخوردی ...
نویسنده :
مهسام
1:56
اولین سرماخوردگی وتب
اولین باریکه سرماخوردی بعد از واکسن دو ماهگیت بود یه دفعه تب شدیدی کردی داشتم سکته میکردم خیلی ترسیده بودم وتو هم خیلی ناراحت بودی ...
نویسنده :
مهسام
2:10
زردی نوزادیت
بعداز یه روز زایمان بالاخره اومدیم خونه تو خیلی گریه میکردی ولی در کل خیلی دوست داشتنیو ناز بودی روز چهارم تولدت متوجه شدم که خیلی زردی بردمت درمانگاه برای تست غربالگری تیروئیدو فاویسم که خدارو شکر منفی بود ولی زردیت بالای ١٦ بود ومجبور شدیم بریم بیمارستان و مدت یه هفته بستریت کردن چون زردیت دیر پایین میومد تو این عکس چهار روزته تو دستگاه uvخوابوندنت تا زردیت بیاد پایین روز پنجمت بند نافت تو بیمارستان افتاد ...
نویسنده :
مهسام
16:38