بالاخره تونستم از شیر سینه بگیرمت
وای کلی به خودم تبریک میگم چون تونستم تورو بالاخره از شیر می می جدا کنم البته فکر میکنی اوف شده و هنوز امید دای که خوب میشه و دست به گریبانی چون با بتادین گولت زدم چون فکر کردی زخم شده و ازش شیر نمیاد و دیگه نخوردی ولی همش تا یه هفته بازرسیش میکردی که ببینی خوب شده یا نه تا امروز که ده روزه و دیگه کار به کارم نداری .
ولی خیلی بد اخلاقو وبهونه گیر شدی و برنامه خوابیدنت خیلی بهم ریخته و با گریه و لجبازی میخوابی البته میگن که یه دوره است وگذراست
وامیدوارم که زودتر تموم بشه چون من دارم میسوزم چون طاغت دیدن گریه هاتو ندارم
البته اینم بگم که برای منم خیلیییییییییییی سخت بود که تورو از شیر خودم جدا کنم چون بهترین لذت دنیارو به من میدادن وقتی مک میزدی به سینه هام یا در حین خوردن با چشای خوشگلت نگام میکردی یا در همون حالت باهام حرف میزدی
خدایا این روزای قشنگ چه زود میگذره